- بنه وج
بنه کن
معنی بنه وج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حرکت دسته جمعی یک خانواده با تمام اموال و دارایی از جایی به جایی یا از شهری به شهر دیگر
(بُ نَ / نِ کَ)
لغت نامه دهخدا
حرکت با جمیع کسان و دارائی از ناحیه ای به ناحیۀ دیگر. (فرهنگ فارسی معین).
- بنه کن رفتن، با تمام خدم و حشم و کسان و اموال بمکان دیگر نقل کردن. از جایی بجایی کوچ کردن و رفتن با تمام دارایی و خدم و حشم. از بیخ و بن برکندن و قطع علاقه کردن از جایی
- بنه کن رفتن، با تمام خدم و حشم و کسان و اموال بمکان دیگر نقل کردن. از جایی بجایی کوچ کردن و رفتن با تمام دارایی و خدم و حشم. از بیخ و بن برکندن و قطع علاقه کردن از جایی
(بُ نَ وَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش قلعه زراس است که در بخش شهرستان اهواز واقع است. و دارای 106تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
(بُ نَ گَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان باغک بخش اهرم است که در شهرستان بوشهر واقع شده است. دارای 998 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
(بُ نَ مَ وِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان منگرۀ بخش اندیمشک است که در شهرستان دزفول واقع شده است. و دارای 150 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج)
(سَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
فرد یا افرادی از قشون که در اردوگاه برای حفظ بنه مانند. حارس بنه. حافظ بنه مانند بنه در جنگ. پایندۀ بنه.
- امثال:
وقت مواجب سرهنگ است، وقت جنگ بنه پا. (یادداشت بخط مؤلف).
بنه پاینده. آنکه بنۀ قشون را نگهبانی کند. (فرهنگ فارسی معین)
- امثال:
وقت مواجب سرهنگ است، وقت جنگ بنه پا. (یادداشت بخط مؤلف).
بنه پاینده. آنکه بنۀ قشون را نگهبانی کند. (فرهنگ فارسی معین)
محل اتراق گالشان و چوپانان، روی زمین
نزدیک شدن به اشخاص، اطراف بدن
از توابع دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
نام روستایی در حوزه خانقاه پی سوادکوه، نام مرتعی در حوزه
طرف پایین، قسمت پایین هر چیزی
بن کار
لب پایین
یابنده ی گنج، کسی که گنج و عتیقه را جستجو کند
زمین مورد سکونت و زندگی
راه پایین
از ازل از آغاز از ابتدای کار
طحال طحال گوسفند و گاو
سیب زمینی ترشی نوعی گیاه غده ای شبیه به سیب زمینی که ریشه
پاجوش که از کنار ساقه ی اصلی روید
سمت پایین
مقدار گندم به جامانده در مزرعه که افراد محتاج، پس از خرمن
کنایه از: آدم آب زیر کاه
ریشه نژاد، ازدیاد نسل، دامنه ی کوه
ازدیاد نسل، بن مایه، بالا و پایین پریدن، جست و خیز، جفتک زدن، پرورش طیور و دام، گاو یا گوسفند را به صورت شراکت به کسی
جوی قسمت پایین زمین
نهال تازه رسته و کوتاه
آدم زیر و زرنگ
طرف پایین، قاشق چوبی بزرگ، شبیه ملاقه
از خاندان های ساکن در روستای امره از نمارستاق نور